آیا این عشق واقعی است؟

ات ویو
رفتم خونه صدای ناله میومد بدون هیچ کاری رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم و به کمپانی پیام دادم فردا مرخصی میگیرم بچه رو سقط کنم.بعد به کوک پیام دادم
ات:سلام کوک خوبی
کوک:سلام ات آره خوبم چخبر
ات:میخوام بچه رو سقط کنم نیاز به امضای جیمینع......ولی الان جیمین به من نگاه هم نمیکنه تو امضاش رو بلدی؟
کوک:اولن آره بلدم دوما چرا سقطش کنی
گوشی رو بردم کنار صدای ناله
ات:شنیدی؟
کوک:واییییییییییی جیمین خدا لعنتت کنه خواستم ازدواج کنی ریدی به همه چی ولی ات اگه میخوایی یه مدت بیا پیش من حال هوات عوض شه
ات:فکر می‌کنم
کوک:تو مثل خواهرم میمونی دارم میام دنبالت ۱۰ دیقه دیگه بیا دم در
ات:ممنونم
لباسام رو پوشیدم
جیمین:کجا میری؟
ات:دارم میرم بیرون به تو چه؟
جیمین:جواب منو درست بده
ات:اگه ندم
جیمین:هه....اون موقع دیگه حق نداری بیایی اینجا
ات:به درک نمیام
جیمین:اینجا جای هرزه ای مثل تو نیس گمشو(داد)
رفتم دیدم کوک همه چیو شنیده
ات:بریم....ایییییییی
کوک:چیشده؟
ات:لگد زد
کوک کمکم کرد رفتیم خونه کوک
کوک:اتاق تو اون بالاست
ات:ممنون
رفتم دیدم سلیقه منم از حفظه همه چی باب میلمه
کوک:گفتم شاید چیزی هوس کردی به خدمتکار گفتم برات خوراکی بیاری
ات:ممنون.....میتونم داداش صدات بزنم؟
کوک:آره خوشحال میشم....ابجی
لبخند زدم رفتم دراز کشیدم تو فکر بودم چطور باور کرد بهش خیانت کردم
کوک:فقط دوس دخترم الان میرسه.....
ات:میدونم باشه حواسم هست
بعد چن دیقه دوس دختر کوک هم اومد
اون.......
دیدگاه ها (۰)

آیا این عشق واقعی است؟

وقتی بدون اجازه اون میری بیرون و.....

بچه ها یکی رفته رو مخم یه هیتر فشاری

آیا این عشق واقعی است؟

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۴

رمان j_k

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط